هر کو نکند فهمی ، زین کلک خیال انگیز 

نقشش به حرام از خود صورتگر چین باشد 

کسی که مرتبه خیال را فهم نکند ، هیچ معرفتی نخواهد داشت .چنانجه پیامبر اکرم در حدیث نبوی فرمود:

" مردم خواب هستند ، آن گاه که بمیرند ، بیدار می شوند " 

منظور این است که پیامبر (ص) ،ما انسان ها را بیدار می کند که آنچه در این جهان ادراک می کنیم ،مانند ادراک انسان در خواب ، بلکه ادراک همان کس در حال خواب است و آن خیال است .تردید نکنید که مردم در برزخ ، بین این جهان و جهان آخرت قرار دارند و این برزخ ،مقام خیال است . بیداری انسان با مرگ ، مانند حالت آن کسی است که خواب می بیند که از خواب بیدار شده است و در خواب می گوید که چنین و چنان دیدم و گمان می برد که بیدار شده است . 

در نشئه آخرت نیز انسان مبعوث می گوید : 

" من بعثنا من مرقدنا هذا " یعنی : چه کسی ما را از مرقدمان بر انگیخته است ؟ چنین می نماید که در مدت مرگ در خواب بوده است .و شارع چنین حالی را " یقظه " نامیده است . و نیز هر حالتی را که به ناچار از آن به حالتی دیگر انتقال یابد و حالت سابق در خیال متصل را که به حقیقت خود در خیال منفصل باقی بماند ، یقظه نامیده است .

خداوند می فرماید : 

" و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی " یعنی : " آنچه ما آن را حقیقت محسوس می پنداریم ، همان قوه متخیله است که به رای العین دیده می شود . در حالی که حقیقت امر ، خلاف آن چیزی است که چشم مشاهده می کند . این در تمامی قوای جسمانی و ساری و جاری است .  

حقیقت حیال ،تبدل در همه حال و ظهور در همه صور است . حقایق تبدل نمی پذیرند . همه چیز ، غیر از ذات حق تعالی ، در مقام استحاله سریع یا بطئی است و این همان خیال حایل و ظل زایل است . در  دنیا و آخرت  ودر برزخ ، بین این دو ، هیچ موجودی و روحی و نفسی و چیزی از ما سوی الله بر حالت واحدی باقی نمی ماند و تنها ذات حق به حالت واحدی است . همه این ها همیشه از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می پذیرند و خیال چیزی حز این نیست و این عین معقولیت خیال است . جهان جز در خیال ظهور ندارد ، پس جهان متخیل است و تمامی آن صورت ها مثلی هستند که بر قرار شده اند . 

حضرت وجودی ، همان حضرت و ساحت خیال است و ،وجود محدث خیال برافراشته است . شما صوری را که می بینید ، به صورت محسوس و متخیل تقسیم می کنید ، در حالی که همه آن صور متخیل است و کسی به این موضوع معتقد نخواهد بود مگر آنکه شاهد این مشهد بوده باشد .شهود ، عنایت الهی است که به نور ایمان ، آن را به ما عطا می کند . ایمانی که با آن بصائر ما را روشن می سازد . آن کسی که تقریر ما را دریابد بر زمینی که از باقیمانده خمیره گل آدم (ع) خلق شده است آگاهی یافته است و دانسته است که جهان به تمامی و بلکه تمامی موجودات ، عمارات آن زمین هستند و هیچ موجودی از آن رها و گسیخته نیست مگر به اذن حق تعالی که خود خالق و منشی آن است . از حیث هویت حق ، چون وجود تنها از آن حق تعالی است و غیر او نیست . 

توجه اسم " قوی " الهی بر ایجاد خیال : 

خداوند ، منزلتی بزرگتر و برتر از خیال و حکمی عام تر از آن ایجاد نکرده است . قدرت الهی در آفرینش ، چیزی بزرگتر از خیال نیافریده است .قدرت و اقتدار الهی به واسطه خیال ظهور دارد . از اسرار اسم " قوی " الهی ، یکی آن است که " عالم خیال را خلق کرد تا در آن جمع بین اضداد را ظاهر سازد " . چرا که جمع بین ضدین در نزد حس و عقل ممتنع است ولی تحقق این جمع در خیال ، امر ممتنعی نیست . 

خیال ، نزدیک ترین صورت و ساحت وجودی در دلالت بر حق است . حق ،همان اول و آخر و ظاهر و باطن است . جز خیال ، هیچ امر دیگری به حقیقت صورت نمی دهد . این امری است که هیچ کس توان انکار آن را ندارد . چرا که هر کس آن را در نفس خود می یابد و در خواب ، آنچه را به لحاظ وجود یافتن و موجود بودن ،امری محال است ، می بیند . 

برخی از خواسته های مخلوق در دنیا ، مربوط به محسوسات است . اما آنچه از خواسته ها که د رعالم خیال صورت می بندد ، به لحاظ نفوذ و قدرت مانند مشیت الهی است . حضرت حق ، در این ساحت و در آنچه بنده طلب می کند ؛ همراه اوست که نباید  انتظار داشت که ،تعمیم حکم مشیت الهی در آخرت نیز چنین خواهد بود .چرا که باطن انسان در آخرت ، ظاهر اوست .بنابراین ؛ هرچه بنده در ساحت خیال بخواهد ، جزو مشیت حق است . 

- نیچه ، متفکر آلمانی ، در گفتار زرتشت در باب " دد " راجع به سه تبدل روح ، مراتبی را برای جان و روح آدمی قایل است که آن را می توان د رحکم مبنائی برای تفسیر و شرح حالات هنرمندانی اخذ کرد :

" و من سه تبدل و تحول روح را اعلام می کنم که چگونه روح ، یک شتر می شود ، سپس شتر ، شیر می گردد و شیر بالاخره به کودکی تبدیل می شود . " 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها